.از عشق ;:راستش می خواستم راجع به خیلی از اتفاق های خوب و بدی که دور و بر ما میفته مطلبی رو قلمی کنم اما دریغ که هر چی بیشتر نگاه کردم کمتر خبر خوب و ارامش بخشی یافتم. اگر از لبخندهای زورکی  فاکتور بگیرم هر چه اینروز ها می بینیم معمولا غم انگیزتر از ان است که _عشق را به خیل بشر  یاداوری کند_ عفریت جنگ و خشونت و دلواپسی برای فردا از هر طرف چنگال خودش رو توی گلوی دنیا فرو کرده و رمقی برای خندیدن از ته دل باقی نگذاشته ادمها هر روز بیشتر به هم بی اعتماد میشن و فاصله تقدیر مقدر روابط سرد انسان معاصره .همه دنبال گمشده ناشناسی هستند که گویا هر چه بیشتر می جویندش از او دورتر میشوند دور شدن از هم عاقبتی هست که اداره کنندگان دنیای امروز یعنی اهل ت دنیا و تشنگان قدرت در مبارزه همیشگی و بی فرجام میان جهل و آگاهی سعی میکنند به انسان معاصر تقدیم کنند و ما مردم مثل ادمهای کوکی و عروسکهای خیمه شب بازی به شدت همسان با این روند دهشتناک در حرکتیم .سفری وارونه از عشق و دوستی به سوی فاصله و تنفر .به سوی تنهاتر شدن در حضور تن ها !.کاشا که عشق بانی خیر بشر شود


غزلی تقدیم شما که چند سال پیش سروده شده اما جایی منتشر نشده بود .شادمان باشید از ترنم عشق 




ای کشف بی اجازه نوع بشر بغل 

پایان خیر قصه اندوه و شر بغل


صلح عمیق عقل و جنون در جمیع شهر 

تزریق عشق در رگ خواب بشر بغل


سقف ستاره بر سر اوقات بی خیال 

احساس امن در دل تنگ خطر بغل


کبریت گرم و روشن شب های بی چراغ

تابیده در سیاهی شب بیشتر بغل


در مادر از تنانگی ات شور ریخته

رقصیده بر شکنجه روح پدر بغل


ای عشق ای تحملت از گریه بیشتر 

تکثیر توست خنده زدن توی هر بغل 

##

تو آخرین امید به دریا رسیدنی

من را بگیر تنگ تر از بوسه در بغل


#جاویدان_رافی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Αθηνά انواع مبلمان و سرویس خواب اقساطی بدون سود و کارمزد Kyle در جستجوی کوچ در همین چند قدمی مهتاب وکتور خرید باغ ویلا در شهریار روغن مینرال اویل/ برند حضرات Hazarat